سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا شیفته دلداده بدان که نام نیکش بر زبانها افتاده [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط حسین مکرم در 87/6/30:: 4:57 صبح

 

 گویی فرشی گسترانیده بودند بر روی پلکانی از بال ملائک و منادی در ملکوت با صدایی دلنشین او را به سوی بهشت فرا میخواند . بهشتیان جشنی بر پا کرده بودند که اوای ساز و دهل و هلهله شادیشان گوش فلک را کر کرده بود و تمام آسمانیان رختی نو به تن کرده و بوی عطر دل آویز وصالشان تمام فضای ناهوت و ناسوت را چنان پر کرده بود که هر بیننده و شنونده ای را سخت مجذوب خود میکرد و او با گامهایی استوار و با عظمی راسخ قدم در این پلکان آسمانی گذارده بود و دیگر هیچ کسی را یارای باز داشتن او نبود.

 

هر کسی ظاهر ماجرا را تماشا میکرد مولا را در حال عبور از کوچه های کوفه به سمت مسجد ملاحظه میکرد ولی واقعیت چیز دیگری بود مولا در حال عروج به سمت بهشت بود.هنگامی که به انتهای این پلکان رسید روبروی محراب مسجد و درست مقابل درب اصلی بهشت برین ایستاده بود ناگهان درب باز شد ونوری بس بدیع و زیبا و بویی بس دلنشین و گیرا و ندایی بس گوش نوازو شیوا بر وی فرود آمد و فریاد فزت برب الکعبه وی گوش تمام آسمانیان و زمینیان را نوازش کرد. آری او رستگار شده بود اینک حلاوت وصل یار را چشیده بود و او آرام آرام زمینیان نامرد و قدر نشناس را به حال خود رها میکرد و در جایگاه ملکوتی خود استقرار می یافت. آری زمین پر از محنت و درد و کنار کوردلان سخیف و نامرد هرگز جایگاه ابر مرد تاریخ بشریت نبود . او رفت و اندوهی جانکاه و دردی بی درمان و زخمی بی امان در دل دوستان خود تا ابد بر جای گذاشت.

 

 


کلمات کلیدی :