سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا درحلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]


ارسال شده توسط حسین مکرم در 90/1/21:: 1:10 صبح

روز جمعه 19 فروردین 90 بهم خبر از دنیا رفتن یکی از دوستان قدیمیم رو دادن . ناصر اشرفیان یا همون ناصر برجلوئی که خیلی تلاش کرد و فامیلش رو عوض کرد یا بهتر بگم همون دایی ناصر که بعضی وقتا بچه ها اشتباها بهش دایناسور هم میگفتن البته کاملا اشتباهی میگفتن ها یعنی شما اینطوری فکر کنید . طفلک سن زیادی هم نداشت فکر کنم 35 سالش بود و متاسفانه بر اثر سکته قلبی این دنیای فانی رو به مقصد عالم باقی ترک کرد . این حادثه تلخ باعث شد برم سراغ آلبوم عکسای 10 یا 15 سال  شایدم 20 سال پیش و مروری بر خاطرات شیرین با هم بودنمون بکنم واقعا که عجب دنیای عجیبیه انگار همین دیروز بود که با ناصر رفته بودیم اردوی غار مغان یا اون برنامه سه روزه اردوی نظامی توی نغندر واقعا که چه دورانی داشتیم و چقدر اینجور جدایی ابدی توی این دنیا سخته . بچه ها رفته بودن مراسم خاکسپاریش ولی من نرفتم . چون حس میکردم همه دوستای قدیمی الان جمع شدن و ناصر که نه خاطرات قدیمیشون رو دارن دفن میکنن این سالهای اخیر خیلی از هم دور شده بودیم و خیلی کم از حالش با خبر بودیم و حالا هم که ..... به هر حال خیلی برای من خبر تاسف بار و ناراحت کننده ای بود . روحش شاد


کلمات کلیدی :