بالاخره یکی از مهمترین ترمهای دوران تحصیلم تموم شد البته دو هفته پیش ولی خوب صبر کردم تا تمام نمره ها تثبیت بشه و خاطرم جمع بشه . انگار یه کوه بزرگ رو از رو دوشم برداشته باشن اونایی که حقوق خوندن میدونن منظورم چیه مخصوصا وقتی تو یه ترم حقوق مدنی 7 و حقوق مدنی 8 رو با هم برداشته باشی . این ترم خدائیش سخت ترین دروس تخصصی حقوق رو پشت سر گذاشتم و معدل ترمم هم بهتر از ترم های دیگه شد و خدا رو شکر که کمکم کرد تا از این پل سخت بگذرم حالا دیگه فقط 9 واحد معمولی و ساده پیش رو دارم که تا الان هنوز برای تابستون اونا رو ارائه نکردن وگرنه همین تابستونی ضربه فنی میشن و تموم میشه .
امیدوارم از دیدن این تصاویر لذت ببرید اگه میخواین عکس ها رو در اندازه واقعی ببینید لینک این ها در یادداشت قبلی گذاشته شده و با کلیک بر روی هر یک میتوانید عکس مورد نظر رو در سایز اصلی ببینید .
وای خدای من چقدر زیبا و رویائی بود اونقدر که احساس میکردم وارد یک تابلوی نقاشی شدم خیلی وقت بود که اینقدر طبیعت بکر خدا رو تجربه نکرده بودم بعد از اون سفر به یاد ماندنی به ارتفاعات درفک و سماموس در استانهای گیلان و مازندران اینبار با دو تا از دوستان بسیار خوبم عازم جنگل های همیشه سبز و با طراوت شمال ایران شدیم و اینبار تنگه چهل چای واقع در شهرستان مینودشت رو انتخاب کردیم و در ادامه مسیرمون به روستای نرسه با کسر نون و چشمه گرو سرکی کشیدیم هر چی از زیبائیهای این مناطق بگم کم گفتم و تا اونجا نباشید و نبینید هرگز نمیتونید این همه زیبایی رو درک کنید چون واقعا توصیف اونجا از قدرت کلمات خارجه وقتی بر فراز اون طبیعت و ارتفاعات سر سبز پاراگلایدرهای دیدنی رو میبینی که به پرواز در اومدن و دلت برای یه لحظه در اون آسمون آبی بودن لک میزنه در اون لحظه هاس که شاید متوجه منظور من بشی که باید حتما اونجا باشی تا بدونی چه خبره سعی کردم چند تا عکس زیبا از این مناطق رو اینجا بزارم البته لیکش رو آخه خود عکس باعث کند شدن سرعت وبلاگ میشه . ولی از همه اینا گذشته توی اون آبشارهای زیبا و لحظه های شاد و فرح بخش به این فکر میکردم چقدر خدا به من نعمتهای فراوانی داده که اگه تا پایان عمرم و تمام 24 ساعت شبانه روز رو مشغول حمد و سپاسش باشم بازم نمیتونم شکر حتی یکی از این نعمتها رو به جا بیارم همین که این پرده عظیم طبیعت رو به این زیبایی نقاشی کرده همین که به من دو چشم بینا برای دیدن داده دو چشمی که شاید خیلی ها از داشتنش محرومند همین که به من نعمت سلامتی و تندرستی داده تا بتونم به چنین فضاهایی وارد بشم همین که به من دوستان سالم و مهربان و باوفایی داده و از همه اینها بالاتر به من قدرت تشخیص و درک این همه نعمت رو داده واقعا چگونه و به چه شکلی میشه شکر اینهمه محبت و عنایتش رو به جا بیارم ؟
سری اول لینکهای تصاویر برگزیده این سفر به یاد ماندنی امیدوارم لذت ببرید :
http://www.pic.iran-forum.ir/images/m8f7zolo8hly6ebkokqk.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/9ga9mpw1wruu2wnmccbn.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/h79xzjbf2qx5ldozypf7.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/0nvxcqaoxvzoko0nfhpb.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/e44jgpksz7ez48afblei.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/pa64tfi3jnghjpcule5i.jpg
این هم بقیشون :
http://www.pic.iran-forum.ir/images/3trruoez0h9ckc0zorov.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/ye95fotqits7f4ezc8o.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/a2vjyhif6lxnqqo1c340.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/al6g08fnqkwxbyt5zqnz.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/kqv7zgwg6838vzytgl19.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/pwyc7vc23vk4906br5dk.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/94xo2zyqwc1mp34igkk.jpg
http://www.pic.iran-forum.ir/images/2bgaqr4mjir76twog2.jpg
خیلی وقتا با خودم کلنجار میرفتم و دو دل بودم که اصلا خدا منو میبینه یا نه ؟اصلا اینی که میگن خدا به خواسته های آدما پاسخ میده و این پاسخ ممکنه منفی یا مثبت باشه چقدر سندیت داره ؟و خیلی چیزای دیگه خیلی وقتا با خدا صحبت میکردم ولی انگار منو از قلم انداخته بود و یا فکر میکردم اصلا از من یادش رفته ولی خدا خیلی مهربون تر از این حرفاست که من فکر میکردم دید خیلی دارم به خودم فشار میارم یه تلنگر کوچیک زد و منو به خودم آورد وقتی یه لحظه به حال و احوالم توجه کردم دیدم نه بابا خیلی واسه خدا عزیزتر از اون چیزی هستم که حتی میتونستم تصور کنم وقتی فهمیدم چقدر خدا دوستم داره خیلی ازش خجالت کشیدم .تو این یه هفته گذشته چیزایی که فقط میشد با توکل و عنایت خاص اون برام پیش بیاد اتفاق افتاد و فهمیدم واقعا مورد توجهش هستم و یه نیروی قدرتمند لایزال همیشه روی سر بنده های خطاکار و غافل از یادش از اونا مراقبت میکنه تا شاید یه روز به خودشون بیان و از کرده هاشون پشیمون بشن و با چشم گریان برگردن به جایی که باید باشن .
روز جمعه 19 فروردین 90 بهم خبر از دنیا رفتن یکی از دوستان قدیمیم رو دادن . ناصر اشرفیان یا همون ناصر برجلوئی که خیلی تلاش کرد و فامیلش رو عوض کرد یا بهتر بگم همون دایی ناصر که بعضی وقتا بچه ها اشتباها بهش دایناسور هم میگفتن البته کاملا اشتباهی میگفتن ها یعنی شما اینطوری فکر کنید . طفلک سن زیادی هم نداشت فکر کنم 35 سالش بود و متاسفانه بر اثر سکته قلبی این دنیای فانی رو به مقصد عالم باقی ترک کرد . این حادثه تلخ باعث شد برم سراغ آلبوم عکسای 10 یا 15 سال شایدم 20 سال پیش و مروری بر خاطرات شیرین با هم بودنمون بکنم واقعا که عجب دنیای عجیبیه انگار همین دیروز بود که با ناصر رفته بودیم اردوی غار مغان یا اون برنامه سه روزه اردوی نظامی توی نغندر واقعا که چه دورانی داشتیم و چقدر اینجور جدایی ابدی توی این دنیا سخته . بچه ها رفته بودن مراسم خاکسپاریش ولی من نرفتم . چون حس میکردم همه دوستای قدیمی الان جمع شدن و ناصر که نه خاطرات قدیمیشون رو دارن دفن میکنن این سالهای اخیر خیلی از هم دور شده بودیم و خیلی کم از حالش با خبر بودیم و حالا هم که ..... به هر حال خیلی برای من خبر تاسف بار و ناراحت کننده ای بود . روحش شاد
مثل برق و باد اومد و گذشت الان آخرین دقایق تعطیلات نوروز 90 رو پشت سر میزارم هر چند تعطیلات امسال هم بیشتر از سال قبل بود و هم اصلا به من خوش نگذشت ولی به هر حال تعطیلات بود دیگه از قدیم میگن سال سال دریغ از پارسال . هر سال اول سال میگیم حول حالنا الی احسن الحال ولی نمیدونم چرا اقبح الحال میشه اصلا نظام این دنیا بر مبنای همین وارونگی ها ساخته شده هر چی تلاش میکنی بهتر بشه بدتر میشه و هر چی بی خیال تر میشی بهتر میشه پس بهتره یه کم بیخیال دنیا شیم ببینیم امسال چطور میشه .
امروز خیلی به یاد سوم فروردین سال 1366 بودم روزی که اونقدر بهم خوش گذشت که هرگز نتونستم فراموشش کنم در اون سالهای نوجوانی بچه ها دور هم جمع بودیم و فارغ از غوغای وانفسای سنین بزرگسالی فقط به تفریح و خوش گذرونی و بازی فکر میکردیم و واقعا خوش بودیم الان که نگاه میکنم میبینم چه دوران طلایی داشتم و چقدر بیخیال از کنارش گذشتم واقعا اگه بچه ها تجربه بزرگترا رو داشتن چی میشد . ولی در کل چرخ گردون به این چیزا توجهی نداره و گردش خودش رو داره .یادمه چقدر بینمون انس و الفت بود و در غالب بازی چقدر مطالب زیبا و جدید از هم یاد میگرفتیم اگه نوار کاستی که اون روز صداهامون رو ضبط کردیم پیداش میکردم چی میشد ولی الان هر کدوم سرنوشتی متفاوت و دور از هم رو داریم تجربه میکنیم و حاضرم شرط ببندم اونای دیگه اصلا یادشونم نیست که اون همه شور و شری در چه روزی بود ولی طبیعت حساس من بهم این اجازه رو نداد اون خاطرات زیبا رو فراموش کنم . وای که چه دورانی بود .
مژده ای باد صبا بوی بهار آمد باز
هد هد خوش خبر از کوی نگار آمد باز
نغمه سر داده به گلزار نسیم سحری
عطر نیلوفر و نسرین به بار آمد باز
هر دم از بوی شقایق دل ما مجنون گشت
پیک لیلیست که با بوس و کنار آمد باز
مطربا بیش مزن ضرب غم از هجر نگار
آخر ایام گل و نغمه تار آمد باز
شد ز ابریق بهاران همه جا سبزه و گل
بوی یاس و چمن از لیل و نهار آمد باز
شد مکرم همه عالم ز بهاری خرم
همتی کن که دگر موسم کار آمد باز
عقربه های ساعت 1 و 30 دقیقه بامداد رو نشون میده به عادت این چند شب گذشته خواستم آماده بشم و برم خانه دوست که یهو یادم میفته دیگه اون نزدیکیها نیستم حلقه های اشک موج غم رو در قلب طوفانی من تداعی میکنه و انگار این چند شب برای من فقط مثل یک رویای تکرار نشدنی و ابدی در ذهنم باقی میمونه من کجا و طواف خانه معشوق کجا ؟ من کجا و بوی عطر حرم یار کجا ؟ من کجا و بوسه بر قدمگاه مادر شیر خدا فاطمه بنی اسد بر روی بیت عتیق کجا؟ من کجا و حجرالاسود کجا ؟ من کجا و نماز عشق در حجر اسماعیل کجا ؟ من کجا و نماز طواف نماد عبودیت و بندگی پشت مقام ابراهیم کجا ؟ یعنی واقعا من این چند شب اونجا بودم ؟من گنهکار؟برام مثل یه خواب شیرین و دلچسب گذشت درست مثل یه رویا خدایا همونطور که در شب آخر در طواف وداع با باران خروشان مهربانیت بدرقه ام کردی همانطور که خیس و غرق در رحمت و اسعه تو شدم همانگونه که در آن لحظات رویایی و جاودانه با بارش باران بر سر زائرین و طواف کنندگان خانه ات آلودگیهای ما را شستی و قلبهای ما را جلا دادی باز هم پذیرای این دلشکستگان عاشق و مشتاق وصالت باش خدایا همه ما از تو هستیم و به سوی تو باز میگردیم اما تو کاری کن که بازگشت ما به سوی تو بازگشتی غرور آمیز و سربلند باشه نه سرافکنده و خجل در پیشگاهت . خدای مهربون من واقعا چه کنم که الان در این دقایق دلم هوای کعبه و طواف خانه تو رو داره ؟ این چند شب تو با این دل گنهکار من چه کردی که اینک این چنین هوای تو رو کرده و شوق حضور در کعبه آرزوها رو داره ؟