سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه شمردنى است به سر رسد و هر چه چشم داشتنى است در رسد . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط حسین مکرم در 87/6/22:: 12:50 صبح

یکی از دوستای خوبم ازم خواست از دلم بنویسم خب کار سختیه ولی مینویسم .من و تو و همه آدمها در طول زندگیمون بارها و بارها جدایی رو در شرایط و موقیعتهای مختلف تجربه کردیم . جدایی یه لفظ نیست یه حادثه دلخراش و یه اتفاق وحشتناک برای دلهاست . هر قدر وابستگی و علاقه نسبت به جدا شونده بیشتر باشه ابعاد این حادثه در دل بیشتر و بیشتر میشه . بارها و بارها بهمون گفتن دل نبندین ولی مگه میشه ؟دل بستن کار دله . ولی ازون طرفم جدایی کار دنیاست فلسفه این دنیا بر مبنای جدایی تشکیل شده چقدر خوبه دل بستگیها به چیزای غیر دنیایی باشه تا جدایی ناپذیر باشه ولی کو دلی که غیر دنیایی ها رو ببینه و درک کنه و وابسته بشه؟اکثر ما آدمها اسیر همین دنیا میشیم و به متعلقاتش هم سخت دل میبندیم و جداییهای پی در پی از این فانی های زود گذر پیر تر و پیر ترمون میکنه و آخر سر هم دلمون طاقت این همه جدایی رو نمیاره و از هم میپاشه . فضای دل ما یه فضای وسیع و بسیار آمادس تا هر جوری که بخوایم و با هر چی که اراده کنیم پرش کنیم  و ما آدمها هم از حیوانات خانگی مثل مرغ و خروس و کبوتر و گربه وسگ گرفته تا اشیاء مختلف مثل خانه و ماشین و پول و لباس و ... حسابی دلمون رو پر میکنیم . اونایی هم که یه کم احساسی تر و بالاتر میپرن دلشون رو با عشق و علاقه شدید به یه آدم دیگه حالا یا جنس مخالفشون یا اگر باز هم بالاتر بپرن یه مقام روحانی و یه آدم معنوی پر میکنن خب بدیهیه اون آدم هم مثل خیلی چیزهای دیگه در این دنیا فانیه و یه روز میزاره و میره و اونجا دل میمونه و یه زخم عمیق جدایی و یه چین و چروک در صورت و یه خستگی عمیق در جسم و اگر این زخم  جدایی عمق و ابعادش بیشتر از ظرفیت  و حجم دل باشه  کار رو یکسره میکنه و به خاطر یه چیز فانی و زود گذر خود آدم هم فانی و نابود میشه . ولی چی بگم ازین آدم خیره با این که بارها  و بارها طعم تلخ و مرارت بار جدایی رو میچشه بازم دل میبنده و بازم وابسته میشه .   


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 87/6/10:: 11:16 عصر

 آیا شده یه وقتایی تو خلوت خودتون به اون دنیا و چند و چون و کیفیت اونجا فکر کنین؟حتما شده و هر کسی یه تصوری ازون ور داره ولی چقدر به حقیقت نزدیکه فقط خدا میدونه و بس. تصمیم گرفتم بینش و فکری که نسبت به عالم ابدی دارم رو به رشته تحریر در بیارم درسته که ممکنه خیالی  باشه ولی خوندنش و حتی نوشتنش خالی از لطف نیست . خدا رو چی دیدین یه وقت دیدیدن همینجوری که میگم باشه .

من فکر میکنم دنیایی که ما در اون داریم زندگی میکنیم و اینقدر برامون اهمیت داره که به خاطرش میجنگیم میکشیم و دست به هر کاری میزنیم تا منافع بیشتری رو تصاحب کنیم فقط یه بازیچه بسیار کوچک و مضحک برای آسمونیاست . یعنی ما مثل یه تیله کوچک و سبز در بین کائنات عظیم و آفریده های بسیار قدرتمند قرار داریم که ممکنه اصلا برای خیلیهاشون به حساب نیایم. بزارین ریشه این تفکر رو از یکی از روایات نقل شده از پیامبر اسلام براتون بگم که میفرمایند هر روز آخرتی برابر 50 هزار سال دنیاست . حالا یه حساب سر انگشتی اگه داشته باشیم  یه آدمی که در این دنیا 70 سال عمر داشته باشه (که ما بهش میگیم عمر با عزت ) دقیقا  00014/0 از یک روز اون دنیا رو زندگی کرده یعنی  با ارفاق و تخفیف شاید دقیقه ای یا کسری از دقیقه زندگی کرده باشه حالا خودتون ازین مختصر بخونین حدیث مفصل . یه جای دیگه هست که پیامبر از خدا تقاضا میکنن برای لحظه ای سیما و چهره فرشته وحی حضرت جبرئیل رو ببینن و با کلی اصرار و تمنا خدا این اجازه رو بهشون میده ولی فقط یه لحظه میتونن طا قت بیارن و از هوش میرن چون هر نقطه و گوشه عالم رو که نظاره میکنن حضرت جبرئیل رو میبینن و اندام و هیکل و چهره این فرشته آسمونی اونقدر بزرگ بوده که نتونستن چنین  هیبت و عظمتی رو درک کنن و از هوش میرن تازه اون پیامبر الهی بوده و قدرت درکش از مسائل دنیا خیلی فراتر از انسانهای معمولی بوده یا یه جای دیگه خدا میفرماید اگر زشت ترین حوریه بهشتی پا به عرصه دنیا بزاره تمام آدمها میمیرن چون طاقت دیدن این همه زیبایی رو هرگز ندارن . خب با این اوصاف خیلی خنده دار میشه که ما آدمها هر روز کلی جلوی آینه به خودمون میرسیم و احساس زیبا بودن و برتری هم نسبت به دیگران بهمون دست میده .راستش فکر میکنم آدمهایی که میمیرن و به سرای باقی منتقل میشن به محض ورودشون یه اطاقی در اختیارشون میزارن به اسم اطاق خنده که روزها و شاید سالها (البته به زمان این دنیا میگم ها) میشینن و به وقایع چند دقیقه ای (به زمان اون دنیا) که در اون بودن میخندن و از شدت خنده اشک از چشماشون جاری میشه و وقتی آروم تر شدن به سمت دنیای حقیقی و زیبایی های بینظیر و ابدی خدای مهربون حرکت میکنن .

واقعا فکر کردین دنیای مجازیه ما چقدر به حباب شبیه و هر کدوم از آدماش روی یه حباب دارن زندگی میکنن و وقتی کسی میمیره یعنی حبابش ترکیده خیلی دنیا مسخرس نه؟

 

 

من احساس میکنم  روح آدمها به حالت بسیار فشرده و کوچک در کالبد خاکی قرار گرفته و تمام سختیها و ناراحتیهای بشر به دلیل همین فشردگی و در تنگنا بودن روح اونهاست بی قراریها و ناملایمات روحی و فکری که همیشه جزء لاینفک  زندگی ما آدمهاست دقیقا ناشی از همین فشردگی مکان روح و کوچک بودن کالبد محقر و خاکیه که روح  را در درون خودش حبس کرده .در اصل هنگام مرگ و سخنی که از سکرات و سختیهای مرگ به میان میاد بدین معنیه که روح فشرده شده با فشار و سختی از روزنه ایجاد شده در کالبدش (روزنه ای که به واسطه فرارسیدن مرگ ایجاد میشود که البته فرشته مرگ اگه لطف کنه و این روزنه رو بزرگتر ایجاد کنه یا تبدیل به یه شکاف وسیعتر کنه طبیعتا خیلی بهتره ) با تلاش و تکاپوی فراوان خودش رو از جسم خارج میکنه و در اندازه واقعی ظاهر میشه و اونجاست که به حقارت زندگی خاکی و مسخره دنیای پوشالی پی میبره  اگه کارنامه عملش مثبت باشه که فقط باید یه راست ببرنش تو همون اطاق خنده که گفتم و اگه کارنامش منفی باشه باید ببرنش توی اطاق حسرت و چند تا ملائکه فقط باید دلداریش بدن و ازون حالت افسردگی و شوک وارده درش بیارن آخه همینی که میبینه چقدر خیط کرده و چقدر مفتکی این مدت مضحکه دست آسمونیا بوده و چقدر حقارت و پستی دنیا براش اهمیت داشته خودش بالاترین عذاب و بدترین و دردناک ترین شکست میتونه باشه .

در هر حال عظمت و بزرگی اون طرف در حدی هست که نتونیم درکش کنیم و اونقدری هست که اصلا برای اونا به حساب نمیایم پس چقدر خوبه سعی کنیم هر چی میتونیم معرفت و شناختمون رو نسبت به روح بزرگی که داریم بیشتر کنیم و خودمون رو از قید و بند های این دنیای کوچک آزاد کنیم و یادمون نره اگه همین دنیای کوچک رو برای خودمون نسازیم و از بودن در اون نتونیم لذت ببریم و از لحظه های زندگیمون استفاده مطلوب و درست نکنیم نمیتونیم ادعا کنیم که در دنیای بزرگ و بینهایت آخرت میتونیم از جاودانگی لذائذ اونجا بهره ببریم .


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/10/28:: 1:0 عصر

بار دیگر یاد روز  جانفشانی و رشادت ابر مرد لحظه های خونین کربلا فرا رسید. لختی چشم و گوش دل بازکنید و ببینیدو بشنوید صدای چکاچک شمشیرها و غرش مردانه شیرمرد کربلا کنار نهر فرات . لحظه ای سکوت و بعد صدای زمزمه لبهای تشنه او به گوش میرسد : نه من بنوشم و حسینم تشنه باشد؟ای آب گوارا حسین سزاوار تراست از من در نوشیدن تو.به خدا قسم هرگز قطره ای از تو ننوشم مگر این که مولایم حسین از تو سیراب گردد. و لحظه ای بعد مشک بر دوش از کنار نخلستان های کنار نهر عازم خیمه ها بود. که ناگهان دشمن خوار و زبون و پست همان نامردان همیشه روسیاه تاریخ از پشت ضربه ای ناگهانی به دستان وی وارد کردند. چه خوب میدانستند هرگز یارای مقابله رودررو با این پولاد مرد میدانهای رزم و رشادت را ندارند. آری چه ناجوانمردانه امید او را به ناامیدی تبدیل کردند. و چه سفیهانه دلخوش پیروزی بر او شدند. در آن لحظات سخت شهادت و در آن غوغای لاشخوران و سفاکان صدای فریاد ابوفاضل به گوش رسید که برای اولین بار مولا و سرور خود را اینگونه خطاب میکرد " برادر " گویی بغض چندین ساله خود را در آن لحظات میشکست گویی عطش گفتن برادر را در آخرین لحظات فراق چنین فرو مینشاند. آری او برادر مولا و سرورش حسین بود.

براستی بعد از گذشت قرنها ازین رشادت و دلیر مردی چگونه است که در روز شهادتش گویی چنین واقعه ای به تازگی رخ داده است؟ مردمان چنان خون میگریند که گویی عزیزشان را در همان صبحگاه از دست داده اند  چه سری  در این مرگ پر افتخار نهفته است که چنین جوش و خروشی در میان قلبها به راه میاندازد؟

آیا فقط عزاداری و خون گریه کردن و غم و اندوه و ماتم غایت پیام چنین شهادتیست؟ آیا همین که هر ساله به یاد مظلومیت حسین(ع) و یاران با وفایش بر سینه و سر بزنیم و سیه پوشانه اشک ماتم بریزیم کافیست؟ یا حتما پیامهایی بسیار بزرگتر و عمیق تر وجود دارد که رمز و راز این واقعه خونین درآن نهفته است؟

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/9/23:: 2:43 عصر
 

 

                           نجات نرگس

 

این روزها حتماً دسته هاى گل نرگس را در گوشه کنار شهر دیده اید. در گزارشى

اعلام شد این گل در معرض نابودى قرار گرفته است. در این گزارش آمده است: «بالا آمدن سطح آب هاى زیرزمینى و آفت کش هاى کشاورزى تنها ذخیره گاه ژنتیکى نرگس دنیا را در معرض نابودى قرار داده است. نرگس زارهاى بهبهان که پیش از انقلاب سطحى حدود ??? هکتار را پوشش مى داد اکنون به ?? هکتار رسیده است.» نرگس  زارهاى بهبهان خوزستان در جهان به نام نرگس شیراز شناخته مى شوند. «داریوش ملکى» کارشناس محیط زیست بهبهان گفت: «این ذخیره گاه  نمونه باید کنترل شود. طرح هاى علمى آبخیزدارى مى تواند پیاز نرگس را از نابودى نجات دهد.» او گفت: «در گذشته حدود ?? زیرگونه نرگس در بهبهان وجود داشت که امروزه تنها ? زیرگونه از آن باقى مانده است. از جمله نرگس هایى که در حال حاضر در بهبهان کشت و برداشت مى شود نرگس پرپر مشکین پنجه گربه اى و شهلا است.» از ?? آبان ماه برداشت نرگس در بهبهان شروع مى شود و تا نیمه بهمن ماه ادامه دارد. در گذشته علاوه بر بهره بردارى از پیاز نرگس از روغن و عطر آن نیز استفاده مى کردند اما اکنون بهره بردارى بیشتر معطوف به گل نرگس و پیاز این گل است. عطر نرگس به طور طبیعى بسیار کمیاب و گران است. شهرستان بهبهان در ??? کیلومترى جنوب شرقى اهواز و در مسیر شیراز قرار دارد.

از تمام دوستانی که به این وبلاگ سر میزنند خواهشمندم که این مطلب را در سایت یا وبلاگ خود قرار دهند تا شاید مسئولی آن را بخواند و به فکر نجات این زیباترین گل ایرانی بیفتد.

 

منبع: لوح و قلم 

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/9/11:: 9:19 عصر

سلام بر دوستان خوبم مطلب پایین توسط یکی از دوستان خوبم در کلوب دات کام بنام خانم فریبا نوشته شده بود و اونقدر زیبا و جالب و در عین حال تکاندهنده بود که ترجیح دادم در وبلاگم بزارم البته با اجازه خودشون .امیدوارم شما هم از خوندنش نکته ها بیاموزید. 

خنده دار ترین ها !!!

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

 

چقدر خنده داره که 100  هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

 

چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

 

چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

 

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می  کنیم و آزرده خاطر می شیم!

 

چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

 

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین صفهای نماز جماعت تمایل داریم!

 

چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

 

چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!

 

چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری  در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!

 

چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی  رو  می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!

 

خنده داره . اینطور نیست؟!

دارید می خندید؟

دارید فکر می کنید؟

 

این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای اعلی و دوست داشتنی است.

 

خنده داره؟ ...... نه   تاسف آوره


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/8/30:: 2:0 صبح

      ساغر اشک گدایان در میکده ات     حاصل عشق تو و آن می جانانه تست

مولای من بار دیگر سالروز ولادت باشکوه و لحظه فرود آسمانی شما از عرش کبریایی ملکوتیان فرا رسید و ما همچنان در حسرت دیدار سلاله پاک عصمت و یگانه عالم خلقت باقی ماندیم . آقای من تا چند سال دیگر با دلهای خونین انتظار باید ولادت با سعادت شما را جشن بگیریم و هر سال با چشمانی اشک بار از شوق ولادت شما و قلبهایی دردناک از هجر فرزند شما از شما تمنا کنیم دعا کنید تا او بیاید.

نویسندگان ؛ شاعرا ن ؛ ادیبان و سخنوران ؛ مداحان ؛ و... همه و همه در این ایام مشغول حمد و ثنا و سپاس خداوندند که چون شما مولودی را به جهانیان هدیه داده است . شادی قلب ما وصف ناپذیر و بی انتهاست چون شمایی در کنار ماست  . چون در جوار شما روح و قلبمان دارای پشتوانه ای بس عظیم است  که هر وقت در مشکلات و غمها و آلام زندگی  عرصه را تنگ میبیند دست نیاز به سوی شما دراز میکند و پاسخی توام با آرامش دریافت میکند و رضای خدا را در رضای شما دیدن لذتی بس وصف ناپذیر است .

 

 

مولای من میدانم که شما راضی به دیدن چشمان اشکبار ما در فراق آن نازنین پنهان از نظرهای آلوده به گناه ما نیستید پس با یک نظر ملکوتی و عنایت خاص خود جلادهنده قلبهای گنهکار ما باشید و دست نوازش خود را از سر این بنده گان سراپا تقصیر آرزومند خود بر ندارید شاید که باز بینیم دیدار آشنا را.

مولای من همه این روزها شادند و شادی خود را با گل و شیرینی و شربت ابراز میکنند یعنی میشود هدیه میلاد شما پایان محنتهای دوری از آن گل همیشه با طراوت غایب از نظرها باشد؟

 

 

این روزها خیلیها چشم به دستانی با سخاوت دوخته اند تا شاید اندکی از هجمه دردهای مادی و فشارهای سخت زندگی برایشان کاسته شود. بیاد حضور مولا علی(ع) در میان کوچه پس کوچه های شهر در نیمه شب که قرص نان میان نیازمندان توزیع میکرد چقدر زیباست در این ایام فرخنده و مبارک از طرف مولا یمان امام رضا(ع) دست نیازمندان را بفشاریم و واسطه فیض رحمت الهی از جانب مولا برای آنها باشیم.

 

         مولای من در انتظار هدیه میلاد شما همچنان هستیم .


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/8/14:: 4:10 عصر

 

سلام دوستان ، مطلب جالبی به چشمم خورد که حیفم اومد تو وبلاگم نذارمش امیدوارم حسابی لذت ببرید راستی نظر یادتون نره ها:

درس اول: یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند… یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه… جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: «اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»… پوووف! منشی ناپدید میشه… بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا من!… من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»… پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه… بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه… مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!

نتیجهء اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه!


درس دوم: یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش… راهبه سوار میشه و راه میفتن… چند دقیقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه… راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار… کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه… چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس میده… راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!… کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه… بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!

نتیجهء اخلاقی اینکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی!


درس سوم: بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد… همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد… زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه… همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود… تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان ۱۰۰۰ دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!… بعد از چند لحظه تفکر ، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پیتر میده و میره… زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت… پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود… پیتر گفت: خوبه… چیزی در مورد ۱۰۰۰ دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!

نتیجهء اخلاقی: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط میشه ، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب جلوگیری کنید!


درس چهارم: من خیلی خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم… والدینم خیلی کمکم کردند… دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود… فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود… اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم… یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی… سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو …………….! من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم… اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم… وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم… یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی… ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم… ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم… به خانوادهء ما خوش اومدی!

نتیجهء اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید


درس پنجم: یه شب خانم خونه اصلا” به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه! صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونهء یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه. شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنن!
یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده خونه. صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونهء یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه. خانم خونه بر میداره به
۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه. ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده!! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونهء اونا پیش اوناست!!

نتیجهء اخلاقی: یادتون باشه که مردها دوستهای بهتری هستند!


درس ششم: چهار تا دوست که ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن. بعد از یه مدت یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون…
اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شرکت. پسرم انقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد.
دومی: جالبه. پسر من هم مایهء افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و بعد دورهء خلبانی گذروند و سهامدار شرکت شد و الان اکثر سهام اون شرکت رو تصاحب کرده. پسرم اونقدر پولدار شد که برای تولد صمیمی ترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد.
سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده. اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شرکت ساختمانی بزرگ برای خودش تاسیس کرده و میلیونر شده. پسرم اونقدر وضعش خوبه که برای تولد بهترین دوستش یه ویلای
۳۰۰۰
متری بهش هدیه داد.
هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریک می گفتند که دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریکات به خاطر چیه؟ سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون که باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت کردیم. راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف کنی؟
چهارمی گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توی یه کلوپ مخصوص کار میکنه. سه تای دیگه گفتند: اوه! مایهء خجالته! چه افتضاحی! دوست چهارم گفت: نه. من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگی بدی هم نداره. اتفاقا” همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای
۳۰۰۰ متری هدیه گرفت!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت به چیزی که کاملا” در موردش مطمئن نیستی افتخار نکن!


درس هفتم: توی اتاق رختکن کلوپ گلف ، وقتی همهء آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن. مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمهء اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت. بقیهء آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن…
مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟
مرد: آره.
زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم. اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط
۱۰۰۰
دلاره. اشکالی نداره اگه بخرمش؟
مرد: نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره.
زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید
۲۰۰۶ رو دیدم. یکیشون خیلی قشنگ بود. قیمتش ۲۶۰۰۰۰
دلار بود.
مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری.
زن: عالیه. اوه… یه چیز دیگه… اون خونه ای رو که قبلا” میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن
۹۵۰۰۰۰
دلاره.
مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن
۹۰۰۰۰۰
دلار بیشتر ندی.
زن: خیلی خوبه. بعدا” می بینمت عزیزم. خداحافظ.
مرد: خداحافظ.
بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی نمیدونه که این موبایل مال کیه؟!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین!


درس هشتم: یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن. وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشتهء کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر اینکه شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میکنم.
زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: اوه! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم. فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد!
حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه. مرد چند لحظه فکر کرد و گفت: خب… این خیلی رمانتیکه. ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد. بنابراین خیلی متاسفم عزیزم… آرزوی من اینه که یه همسری داشته باشم که
۳۰
سال از من کوچیکتر باشه!
زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه. و باید برآورده بشه. فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد
۹۰ سالش شد!

نتیجهء اخلاقی: مردها ممکنه زرنگ بدجنس باشند ، ولی فرشته ها زن هستند!


درس نهم: یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر
۲۵
ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟
دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما” یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا” منظور منم همین بود!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجهء کار خودته ادعا نداشته نباش

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/8/4:: 6:5 عصر

 

 

هیچ میدونید 40% طلاقها به خاطر عدم ارضای صحیح غریزه جنسی اتفاق میفته؟هیچ میدونید 76%جوانهای ایرانی دارای  ناتوانی جنسی هستند؟ هیچ میدونید انحراف جنسی چقدر میتونه مخرب و ویرانگر باشه؟خیلی خوبه که نویسندگان وبلاگها و کسانی که دستی بر قلم دارند بیشتر به موضوعات مهم و هشداردهنده و یاد آوری کننده بپردازند .درحالی که اکثرا دائم در حال ارئه پستهای عرفانی و خدا شناسی و مذهبی هستند . خیلی خوبه که در کنار این مطالب به مشکلات رایج وعمیق موجود میان جوانها بپردازیم . براستی وقتی دائم انتقاد میکنیم چرا بد حجابی؟ چرا پسرها به دختر ها متلک میگن؟ تفاوتهای عشق مجازی و حقیقی ازدواجهای اینترنتی و..... آیا از خود پرسیده ایم ریشه این مسائل در کجاست؟خیلی ساده و روشنه : همش در افکار و اندیشه های تک تک افراد خلاصه میشه .

پر واضحه که انسانها هر طوری فکر کنند همونطور هم عمل میکنند. برای همین تاکید زیادی شده مبنی بر این که فکر بد نکنیم تا کار بد انجام ندیم. شهید مطهری یه جمله خیلی قشنگ داره که میگه: کسی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشه زیبایی تن رو به نمایش نمیزاره.

پس اگه ما قصد داشته باشیم هر مشکلی رو هر چقدر بزرگ باشه حل کنیم چه در سطح خصوصی و انفرادی و چه در سطح جامعه باید سعی کنیم از اندیشه ها و تفکر افراد شروع کنیم.  و این میسر نمیشه مگه با پرداختن به ریشه ها و تفهیم آن به اندیشه ها.

مسئله جنسی و غرایز و تمایلات شهوانی بسیار حائز اهمیت و قابل بحثه در حالی که همه بدلیل شرمگاهی بودن موضوع ازش طفره میرن و یا فرار میکنن . در حالی که اونقدر مهمه که تا 40 % طلاقها رو به خودش اختصاص داده. و این یعنی یه فاجعه .با بحثهای منطقی و صحیح و آموزشهای بهداشتی و به موقع میشه خیلی ازین آمار رو کاهش داد و به خیلی از زندگیها کمک کرد. هرکسی قبول نداره میتونه یه کم وقت بزاره و یه نصف روز یه سری به متخصصین مرتبط با این موضوع بزنه و تعداد بیشمار مراجعه کنندگاه به این مراکز رو مشاهده کنه که اکثرا بدلیل نا آگاهی و عدم شناخت صحیح ازین ارتباط منطقی و طبیعی مشکلات حاد پوستی و جنسی براشون ایجاد میشه.

ما خودمون چقدر سعی کردیم در این باره مطالعه کنیم ؟چقدر سوالات مهم و مسائل مبهم در این رابطه رو به بعد موکول کردیم و یا سعی کردیم فراموش کنیم چون خجالت میکشیدیم که بپرسیم؟ شاید الان کسانی باشن که این مطلب رو میخونن و تایید میکنن که ای کاش زود تر فلان موضوع رو میفهمیدیم و اینقدر اذیت نمیشدیم و به جای این که با آزمون و خطا مشکلات زیادی برای خودمون و همسرمون ایجاد کردیم کاش زودتر میفهمیدیم و خیلی از این کاشکی ها .

 چقدر خوبه با این موضوع اینقدر خشن و بیرحمانه برخورد نکنیم . خیلی از دوستان هستند که تا اسم غریزه جنسی مطرح میشه فکر میکنن داریم گناه کبیره انجام میدیم.در حالی که این غریزه رو هم خدا در نهاد ما قرار داده و یکی از مهمترین غرایز موجود در وجود آدمیست . همونطوری که در رابطه با دستگاه گوارش اطلاعات داریم یا در باره عملکرد دستگاه تنفسی میدونیم آیا واجب نیست راجب به دستگاه تناسلی و اندامهای جنسی و عملکرد صحیح اونها هم اطلاعات داشته باشیم؟

مطمئنم اگر آگاهی در این زمینه و در سطح عمومی جامعه به نحو مطلوبی ارائه بشه خیلی از ازدواجها با هوش و درایت بهتری انجام میشه و خیلی از مسائل مبتلا به که ناشی از نقص در آگاهی افراده از بین میره و وضعیت جامعه ما خیلی مطلوب تر ازینی میشه که الان هست. به امید اون روز.

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/7/30:: 11:22 عصر

 

سلام دوستان خوبم مطلب زیبا و بسیار مفیدی به چشمم خورد که احساس میکنم خیلی میتونه به افزایش اطلاعات فردی ما کمک کنه برای همین تصمیم گرفتم بدون هیچ دخل و تصرفی عینا اون مطلب رو براتون بزارم امیدوارم لذت ببرید و در زندگی براتون مفید واقع بشه :

تا می توانید آب بنوشید

نهر فرد سالم می تواند تا یک هفته بدون غذا زندگی کند، اما بدون آب حداکثر تا 24 ساعت زنده خواهد بود.

گرچه در فصول مختلف سال، نوشیدن آب برای حفظ سلامتی توصیه می شود، اما در فصل تابستان به دلیل افزایش دما و تعرق، نیاز بدن به نوشیدن آب افزایش می یابد.

در این مقاله به توضیح دلایل و میزان نیاز بدن به آب می پردازیم.

نوشیدن آب

آب، نوشیدنی بی جایگزین

متخصصان تغذیه معتقدند 80 درصد مردم همواره دچار کم آبی یا بی آبی مفرط هستند، اما از این موضوع اطلاع ندارند. نوشیدن نوشیدنی های مختلف چون قهوه، چای، انواع آبمیوه، نوشابه و ...گرچه به ظاهر مفید است، اما پاسخگوی نیاز بدن به کمبود آب نیست.

نوشیدنی های مختلف به ویژه نوشیدنی های حاوی کافئین مثل چای و قهوه، نه تنها نیاز شخص را برآورده نمی کند، بلکه باعث افزایش تشنگی می شوند. متخصصان، تغذیه آب را نوشیدنی بی جایگزین می دانند و معتقدند تنها، نوشیدن آب کمبود بدن را جبران می کند. از سوی دیگر 83 درصد از حجم خون، 75 درصد از بافت ماهیچه ها، 74 درصد از بافت مغز و 22 درصد از بافت استخوانی را آب تشکیل می دهد.

هضم و جذب غذا، جذب ویتامین ها و تسهیل عمل گوارش، با نوشیدن آب امکان پذیر می شود. از سوی دیگر نوشیدن آب، مانع از تشکیل سنگ کلیه و کیسه صفرا شده و از سمی شدن بافت ها به ویژه بافت های فعال در زمینه دفع مواد زاید جلوگیری می کند.

گرچه بعضی معتقدند مصرف فیبر بیش از نوشیدن آب، به هضم و جذب غذا کمک می کند، اما مصرف فیبر به تنهایی پاسخگو نبوده و باعث هضم و جذب غذا نمی شود، در حقیقت بدون آب، مواد غذایی بسیار ضروری، حتی فیبر و سایر مواد خوراکی به موادی بی مصرف تبدیل می شوند.

متخصصان تغذیه توصیه می کنند با احساس اولین علایم کم آبی به سرعت آب بنوشید، چرا که کم آبی باعث افزایش غلظت خون شده و گردش خون را دچار اشکال می کند. با کاهش میزان آب بدن، نه تنها گردش خون مختل می شود، بلکه فعالیت مغز نیز کند شده و تمرکز حواس کاهش می یابد. به دنبال این مسایل عوارضی چون سرگیجه، بی حالی و در نهایت غش به انسان دست می دهد.

آب، داروی معجزه گر

آب خالص و سالم- زمانی که هیچ افزودنی به آن افزوده نشده- «داروی معجزه گر» لقب گرفته است. نیاز روزانه بدن به آب خالص برابر 8 لیوان در روز است. نوشیدن آب، دارای فواید مثبتی به این شرح است:

* افزایش انرژی بدن؛

* افزایش فعالیت مغز و فعالیت فیزیکی؛

* دفع سموم بدن و ترکیبات مضر ناشی از متابولیسم؛

* جلوگیری از ابتلا به سنگ کلیه؛

* حفظ لطافت، شادابی و زیبایی پوست؛

*کاهش وزن بدن؛

* کاهش دمای بدن به ویژه در فصل گرما؛

* جلوگیری از سردرد، سرگیجه و شوک ناشی از کم آبی یا بی آبی به ویژه در فصل گرما؛

* هضم و جذب سریع غذا؛

* پایداری وضعیت تعادل الکترولیت های بدن

نوشیدن آب و سلامت قلب

پزشکان و متخصصان تغذیه با مطالعه بیش از 20 هزار فرد سالم 38 تا 100 ساله و به مدت 6 سال، دریافتند افرادی که روزانه بیش از 5 لیوان آب می نوشند، 41 درصد کمتر از افرادی که کمتر از این میزان آب می نوشند، به بیماری های قلبی- عروقی، به ویژه حملات قلبی دچار می شوند. این تأثیر در مردان بیش از زنان مشاهده شده است. پزشکان معتقدند با نوشیدن آب، غلظت خون در حد متعادل باقی می ماند و مشکلاتی چون لخته شدن خون به جهت افزایش غلظت خون که عاملی در بروز سکته قلبی است، بروز نمی کند.

نوشیدن آب و کاهش وزن بدن

آب یکی از تسهیل کننده های هضم و جذب غذاست. بنابراین نوشیدن آب یکی از بهترین شیوه های کاهش و کنترل وزن است.

دکتر باتمانقلیچ، پژوهشگر ایرانی معتقد است: «در اغلب موارد احساس گرسنگی، احساس نیاز به آب است، نه غذا. از این رو با نوشیدن آب، احساس گرسنگی کاذب به سرعت برطرف می شود.»

زمانی که بدن با کمبود آب روبه رو می شود، چربی ها به جای شرکت در متابولیسم در بدن ذخیره می شوند و به این ترتیب شخص دچار افزایش وزن می شود. از این رو با مصرف آب به مقدار کافی، چربی ها در متابولیسم بدن وارد شده و مشکل اضافه وزن برطرف می شود.

آب، نیازی ویژه

آب به طور ویژه برای زنان باردار و مادرانی که به فرزندشان شیر می دهند، ورزشکاران به ویژه ورزشکاران حرفه ای ضروری است.

در ورزشکاران، نوشیدن آب باعث کاهش غلظت خون و جلوگیری از حملات قلبی، کاهش دمای بدن و جبران دفع آب از طریق تعرق می شود.

در افرادی که سابقه بیماری کلیه دارند، روزانه مصرف 10 لیوان آب توصیه می شود.

در افراد مبتلا به حساسیت به ویژه حساسیت های دستگاه تنفسی (ریه ها و گلو) نوشیدن آب ضروری است، چرا که خشکی دستگاه تنفسی، عاملی جهت تشدید حساسیت دستگاه تنفسی است. از سوی دیگر آلودگی هوا عاملی جهت تشدید عوارض حساسیت های دستگاه تنفسی است که نوشیدن آب از جایگزینی ذرات آلوده در مجرای تنفسی جلوگیری می کند، در نتیجه عوارض ناشی از حساسیت تخفیف می یابد یا کاملاً از بین می رود.

کاهش مصرف آب، بدن را در مقابل حمله ویروس ها ضعیف می کند. نوشیدن آب سیستم ایمنی بدن را تقویت و فعال می کند. از این رو افراد مبتلا به نقص سیستم ایمنی بدن، بیش از سایری افراد نیاز به نوشیدن آب دارند. افراد سالم نیز با نوشیدن آب، سیستم ایمنی خود را همیشه فعال نگه داشته و خود را در برابر ابتلا به بیماری ها مصون می کنند.

آب به ترمیم بافت ها نیز کمک شایانی می کند، بنابراین نوشیدن آب به ترمیم بافت های آسیب دیده نیز کمک می کند.

چگونه نوشیدن آب را به خاطر بسپاریم؟

بی تردید مشغله ی کاری، مانع از به خاطر سپردن نکات مهم می شود، اما برای آن که نوشیدن آب را فراموش نکنیم، باید به چند نکته توجه کنیم:

* صبح هنگام برخاستن از خواب، اولین لیوان آب را بنوشید. نوشیدن آب نه تنها تشنگی شما را برطرف می کند، بلکه به دفع سریع ترکیبات نامناسب ناشی از متابولیسم در طول شب نیز کمک می کند. از این رو بلافاصله پس از برخاستن از خواب یک تا دو لیوان آب بنوشید.

* در بین روز به جای نوشیدن چای یا قهوه که خود باعث افزایش تشنگی می شوند، آب بنوشید.

* پس از صرف ناهار حتماً یک لیوان آب بنوشید. این مسأله به هضم و جذب سریع و مفید غذا کمک می کند.

* به هیچ وجه صبر نکنید تا تشنه شده و سپس آب بنوشید؛ چرا که زمانی که احساس تشنگی می کنید، بدن در وضعیت بحرانی و بی آبی مفرط قرار گرفته است. از این رو پیش از تشنه شدن آب بنوشید.

* بعد از ظهر در فاصله بین ناهار تا هنگام خواب، حداقل 3 لیوان آب را فراموش نکنید.

* در فصل تابستان، حتماً یک بطری کوچک آب به همراه داشته باشید وهر چند وقت یک بار جرعه ای هم آب بنوشید.

* سعی کنید به تدریج آب و آبمیوه طبیعی را جایگزین چای، قهوه، نسکافه و انواع نوشابه های مصنوعی کنید.

در پایان اینکه به عقیده متخصصان تغذیه، بهترین نوشیدنی، آب خالص است. آب خالص همان آب لوله کشی شهری است. متخصصان به هیچ وجه، نوشیدن «آب معدنی» را توصیه نمی کنند. سلامت باشید.

مترجم: مهتاب. ص. خسرو شاهی

منبع: www.betterway health.com


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط حسین مکرم در 86/7/25:: 11:36 عصر

چقدر به نقش ورزش در زندگی اهمیت میدید؟چقدر اهل ورزش کردن هستید؟اصلا ورزش کردن کار سختیه ؟ این روزا خیلیها رو میبینیم که تا اسم ورزش میاد فکر میکنن همون فوتبال گل کوچیکی که بازی میکنن اونم هفته ای یه بار دیگه حجب تمومه و رسالت ورزشی خودشونو انجام دادن. باز اینا که خوبن خیلیها که تا اسم ورزش میاد یا سرشون درد میکنه یا حوصله ندارن یا اصلا وقت ندارن .هیچ فکر کردین یه دانش آموز یا یه دانشجو یا یه کارمند یا یه مهندس یا یه دکتر و..... چقدر به تحرک و ورزش در طول یه روز نیاز داره؟جای تاسفه که درصد بسیار پایینی از مردم ما ورزش میکنن و بقیه در خواب خرگوشی هستن تا این که خیلی زود تر ازونی که فکر کنن مرضهای بدی چون فشار خون ؛ دیابت ؛ بیماریهای قلبی و عروقی؛ مشکلات تنفسی و.... میاد سراغشون و اون وقت دیگه ورزش هم نمیتونه کارساز باشه و خیلی زود باید با دنیا وداع کنن. خدا نکنه کسی در سراشیبی این بیماریها بیفته که در اون صورت خودش با چشم خود راه خاموشی رو میبینه و کاری از دستش بر نمیاد. هیچ میدونین ورزش کردن به صورت اصولی چقدر میتونه باعث طول عمر  اونم عمری پر برکت و با نشاط  در انسان بشه؟

تصویری زیبا از منطقه جواهرده

میدونین ورزش کردن از سنین کودکی باید به صورت یه عادت منظم روزانه در بیاد و تا پایان عمر ادامه داشته باشه؟این تفکر اشتباهیه که ما فکر میکنیم جوان و یا یه نوجوان نیازی به ورزش کردن نداره و همون تحرک جوانی براش کافیه . میدونید چقدر سموم مضر در بدن آدمایی که ورزش نمیکنن رسوب میکنه؟ ولی برعکس کسانی که به ورزش منظم روزانه می پردازن این سموم از بدنشون دفع میشه و به عبارت بهتر هر روز بدنشون رو در معرض یه پالایش اساسی قرار میدن . وقتی ورزش میکنیم اونم به شرطی که اصولی و منظم و روزانه باشه (فقط نیم ساعت در روز) چقدر میتونه به جریان گردش خون کمک کنه؟میدونید چقدر خون تازه و سرشار از اکسیژن رو به مغزتون میرسونین و چقدر به افزایش هوش و تدبیر در زندگی خودتون کمک میکنید؟ 

نکاتی رو که باید در ورزش روزانه به طور کلی رعایت کنید در این قسمت فهرست میکنم. بیاین بعد از خوندن این مطلب تصمیم بگیرید در هر شرایط و موقعیتی که هستید با فراهم کردن این کلیات خودتون رو به ورزش کردن روزانه و منظم ملزم کنید.

  البته متاسفانه دختر خانمها بدلیل معذوریتهای پوششی کمتر در این قسمت فعال هستند که باید بگم حجاب هرگز نباید باعث ضرر به جسم شما بشه در حالی که خود حجاب میتونه عاملی باشه برای راحت تر ورزش کردن شما. نکته قابل ملاحظه اینه که زن اساس زندگیه مشترک رو تشکیل میده و خانمها مدیران خلاق خانواده های ایرانی هستند پس برای اونها خیلی واجب تره که ورزش کنن و همیشه روحیه خودشونو با نشاط و شاداب نگه دارن . و اما نکاتی که باید در ورزش منظم روزانه توجه بشه:

1-     مهمترین عامل برای یه ورزش سالم و مفید وجود هوای تمیز و سرشار از اکسیژنه پس هرگز زیر سقف و در هوای گرفته اطاق ورزش نکنیم.

2-     استفاده از نظریات و تایید اساتید ورزشکار در انجام حرکات ورزشی خیلی اهمیت داره

3-     در رسیدن به اهداف بالای ورزشی مثل بهبودی در یک بیماری یا لاغری یا... هرگز عجله نکنیم .با حوصله و با دقت عمل کنیم.

4-     حداقل روزی نیم ساعت برنامه ریزی ورزشی مناسب و سبک رو در دستور فعالیتهای روزانه داشته باشیم. حالا این میتونه یه پیاده روی سریع و ورزشی یا یک دویدن ملایم و سبک باشه .

5-     قبل از شروع حتما از چند دقیقه نرمش فنی و دقیق فراموش نکنیم.

 

ضمنا از اثرات فوق العاده ورزش و تحرک منظم روزانه در بالابردن روحیه و اعتماد به نفس هرگز غافل نشید. آیا بدست آوردن این همه انرژی مثبت و این همه موهبت اونم فقط با نیم ساعت ورزش در روز ارزش امتحان کردنشو نداره؟پس تا دیر نشده این شما و این هم میدان ورزش .یا علی

 

بر فراز قله درفک


کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5      >